شهر داستان

سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ

شهر داستان

سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ

به تصویر کشیدن سوره های قرآنی به بیان کودکانه برای درک راحت بچه ها
دراین وبلاگ سعی بر این شده سوره هایی را با دنیای کودکان همخوان کرده
تا بتوانند راحت تر به تفسیر و معنی کلام خدا برسند
اللهم وَ انطِقْنی بالهُدی، و اَلْهِمْنِی التَّقوی و وَفِّقْنی لِلَّتی هیَ اَزْکی


یکی بود یکی نبود غیر از خدای خوبو مهربون هیچکس نبود

یه روز پیامبر خدا با امام علی توی خونه نشسته بودند و داشتند حرف میزدند

بچه ها چشمتون روز بد نبینه دوتا آدم بد توی یه خونه ی دیگه نشسته بودند و یه شمشیرم کنارشون بودو داشتند نقشه های بدی میکشیدن تا پیامبر خدارو به قتل برسونن

اون شب خدا اونارو دیدو به فرشته ی مهربون گفت برو به پیامبر بگو تا از شهر مکه بیرون بره

فرشته رفت و در گوش پیامبر گفت از شهر مکه خارج شو

اونم اطاعت کرد...

پیامبر همیشه از دستورات خدا اطاعت میکرد

فرشته به پیامبر گفت آدمهای بد و بت پرست میخوان بیان و شمارو بکشن

امام علی به پیامبر گفت :

من حاضرم سرجای شما توی تخت بخوابم تا اونها نفهمند شما از مکه رفتید

آدمهای بد اومدن نزدیک خانه ی پیامبر خدا...پیامبر از خانه رفته بود

امام علی خیلی پیامبر رو دوست داشت حتی حاضر شد جای پیامبر بخوابه و کشته بشه و خیلی شجاع بود

امام علی جای پیامبر خوابید و آدم بدها وارد خونه شدند و میخواستند شمشیر رو بالا ببرن و یدفه یکیشون گفت : صبر کن پتو رو کنار بزنیم ببینیم خودشه؟پیامبره؟

پتو ور که کنار زد دید ای وای ! اینکه علیه و زود فرار کردند

گفتند باید زود بریمو پیامبر رو پیدا کنیم و سوار اسبشان شدند و رفتند دنبال مسیری که پیامبر رفته بود

پیامبر رسیده بود به یه غار

توی غار داشتند نماز میخوندن و یکدفه آدم بدها رسیدند دم در غار

اما یه چیز عجیب در غار رو گرفته بود

تار عنکبود در غارو پوشونده بود و یه کبوتر هم روی تار عنکبوت لونه درست کرده بودو توی لونش تخم گذاشته بود

تعجب کردند و گفتند خوب اگه پیامبر رفته باشه توی غار باید تار ها پاره میشدن و پرنده هم پر میزدو میرفت پس پیامبر توی غار نرفته

اینجوری بود که خدای مهربون که خیلی قوی و داناست پیامبر عزیزمونو از دست آدمای بدجنس نجات داد

آدم بدها برگشتند شهر مکه

پیامبر هم از غار بیرون اومدوبه راهش ادامه داد

دیدی بچه ها؟

اگه خداوند بخواد یه آدم خوب مثل پیامبر رو از دست آدمهای بد نجات بده با یه تار عنکبوت کوچولو یا یه پرنده نجات میده

به همه چی قدرت میده و خدا خیلی داناست

بچه ها فرشته ی مهربون به پیامبر گفت :از دست آدم بدها کجا بره؟آفرین از مکه بیرون بره

پیامبر از مکه بیرون رفت و به سمت مدینه حرکت کرد و توی شهر مدینه مردم پیامبر رو خیلی دوست داشتند

خیلی خوشحال بودند و به استقبال پیامبر رفتند و شادی میکردند

پیامبر میخواست توی شهر مدینه مردم رو به راه راست هدایت کنه

پیامبر یاران زیادی جمع کرد و خیلی از مردم افواجا افواجا دسته دسته به پیامبر ایمان آوردند

یه روزی از روزها توی مدینه بعده چند سال فرشته ی مهربون اومد پیش پیامبر خدا و گفت :

حالا که یارانت زیاد شدند و مسلمان شدند خدا وند دستور داده بری و شهر مکه رو فتح کنی

اذا جا نصر الله والفتح

وقتی شهر مکه فتح شد این آیه اومد بچه ها

بچه ها توی شهر مکه همه ی مردمافواجا افواجا زیاد زیاد به پیامبر ایمان آوردند

رایت:میبینید

بچه ها میبینید چقد اومدن سمت پیامبر خدا؟

افواجا و گروه گروه به سمت پیامبر ایمان اوردند

فرشته ی مهربون بعداز اینکه مردم تونستند شهر مکه را فتح کنند و اینکه مردم افواجا فواجا ایمان اوردند

اومد پیش پیامبر خدا و گفت :

حالا که خدا شمارو پیروز کرده ای پیامبر شما باید خدا را تسبیح کنید

خدا را حمد کنید

شکر بکنیدازون طرف بچه ها یه سری آدم های بد بودند که خیلی خجالت میکشیدند

اومدن پیش پیامبر خدا چون پیامبر رو اذیت کرده بودند میخواستند وستغفروا کنند

استغفار کنند

معذرت خواهی کنند

میان استغفرهو میکنند و میگن آیا خدا مارو هم میبخشه؟

پیامبر میگن :

انه کان توابا

خدا خیلی مهربونه و خیلی بخشندس

قبل از اینکه من شمارو ببخشم خدا شمارو بخشیده

خداوند تواب هستند

یعنی توبه پذیر هستند و مارو میبخشه


تنهایی

نظرات  (۱۲)

بسیار زیبا
۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۹:۴۱ دانش آموز ششم
عالی بود من برای درس قرانم یه همچین چیزی میخاسم ممنون میشم بازم با موضوعای دیگه مطلب بزارید
سلام من معلم قرآن بچه ها هستم در جاهای مختلف برای سنین 3 تا 9 سال از مطالب شما استفاده کردم و خدارو شکر نتیجه خوبی تو فهماندن آیات به بچه ها دیدم خدا خیرتون بده من و شاگردام براتون دعا میکنیم
 داستان های قرآنی تون برای حفظ کردن قرآن بچه ها عالیه.چرا برای سوره های دیگه داستان نمی گذارید؟
دوست عزیز واقعا لذت بردم عالی بودن،من خودم قصه می نویسم کلی ایده گرفتم ممنونم بی نهایت همه رو ی شبه خوندم بس که جذاب بودن اولین بار بود سایتتون رو میدیدم،ادامه بدین لطفا ،حتما استفاده می کنم،ممنووووون دعاتون می کنم

عالی،من معلم بچه ها بصورت رایگان قران یادمیدم و بصورت داستانی،از داستانهاتون برابچه هامیگم اینطوری راحت تر حفظ میکنن و بصورت نمایش میگم بیان اجرا کنن، خدا خیرتون بده. 

ممنونم خیلی زیاد کار ما رو در یاددادن قران به بچه ها راحت کردید

۰۶ آذر ۰۱ ، ۱۸:۲۱ ترنم محمودی پنجم ابتدایی ✍️

سلام میشه یکم خلاصه توضیح بدید ممنون آخه من باید مقاله کوتاه داشته باشم ولی خوب بود ممنونممممنمم بزرگوار 😍

۰۶ آذر ۰۱ ، ۱۸:۲۳ ترنم محمودی پنجم ابتدایی ✍️

سلام یک سوال 

باید تصویر هم برای مقاله بنویسم🙄🙄😍😍✌️✌️

 

خیلی عالیه.. من واسه دانش آموزام از این داستان ها که تعریف می کنم خیلی لذت می برن😍

سلام علیکم

بنده مربی مهد قرآن هستم و از داستانهای شما استفاده میکنم، داستانهای شما بسیار جذاب و برای بچه ها قابل فهم است و بچه ها براحتی و با درک مفاهیم سوره می‌توانند آن سوره را حفظ کنند،تشکر

 

 

 

سلام وقت بخیر

من بعنوان مربی قران برا بچه ها تدریس میکنم  از داستانهایتان استفاده میکنم وبچه ها حتی بزرگترها هم کیف میکنند .ممنون از داستانهای زیبایتان اجرکم عندالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی